عبدالرضا بهادري فرد : دكتراي اقتصاد مديريت / زيستن در عصر ارتباطات و اطلاعات الزاماتي را مي طلبد كه چشم پوشي از آنها به منزله حركت كردن در محيطي تاريك و مبهم است اعمال مديريت بر اطلاعات و ساماندهي آن به صورت مجموعههايي از دانش و آگاهي هدفمند به معني پذيرش و تن دادن به الزامات «عصر دانش » است.
امروزه در مباحث مديريت و سازمان، موضوعي نوين تحت عنوان «مديريت دانش» شكل گرفته است اين عبارت گرچه كوتاه و مختصر است اما بيانگر پارادايم جديدي در بسياري از قلمروهاي زندگي اجتماعي و اقتصادي است، سازمان ها با استفاده از اين پارادايم به تجديد سازمان ميپردازند و امكانات و تواناييهاي خود را به گونهاي جهت دادهاند تا بتوانند در صحنه شديداً رقابتي كنوني جهان از فرصتهاي بوجود آمده از رهگذر اين موضوع بهرهمند شوند.
در اقتصاد نوین، منبع اصلی اقتصاد، دیگر سرمایه، نیروی کار، یا منابع طبیعی نیست بلکه دانش است. پویايی و تغییرات سریع محیط تجاری، مدیران را متوجه ساخت که مدیریت دانش بر اساس روشهای مدیریت داده و اطلاعات، توسعه یافته است و سطحی بالاتر از پیچیدگی را در بر میگیرد.
جهان پس از گذار از انقلابهای مختلف شاهد انقلاب اطلاعاتی بوده است که در آن منبع ارزشمند خلق ثروت و درآمد دانش است و اهمیت یافتن آن در عصر دانايی موجب شکلگیری اقتصاددانش محور شده است. الزامات اقتصاددانش محور باعث ایجاد تغییرات گستردهای در ابعاد ساختاری ومحتوايی سازمان ها شده است، به طوری که ویژگیهای سازمان دانش محور اغلب متمایز از ویژگیهای سازمان های سنتی و غیردانشی است.
تعريف مديريت دانش؛ توانايی مدیریت دانش در اقتصاد دانش محور امروز اهمیت حیاتی دارد.
در آغاز مدیریت دانش به عنوان فرایند به کارگیری یک رویکرد نظاممند برای کسب، ساختاردهی، مدیریت، و توزیع دانش در سراسر یک سازمان به منظور انجام سریعتر کارها، استفاده مجدد از بهترین رویه ها، و کاهش دوباره کاری تعریف شد، هدف در اينجا بيشتر ارائه بررسي جامع از كليه تعاريف مطرح شده تاكنون و معرفي مسائل كليدي است كه از تعاريف مديريت دانش نشأت ميگيرد.اما از نگاه دالکر (Dalker ،2005) مدیریت دانش عبارت از: تلفیقی از کسب و ذخیرهسازی دانش آشکار، همراه با مدیریت سرمایههای فکری است.
دالکر با بررسی بیش از صد تعریف منتشر شده درباره مدیریت دانش در سه دیدگاه آنها را خلاصه کرده است:
کسب و کار: مدیریت دانش فعالیتی تجاری است که دو جنبه اساسی دارد: توجه به عنصردانش، فعالیت های کسب وکار به عنوان جزء آشکار کسب و کار که در استراتژی، خط مشی و رویهها در همه سطوح سازمانی منعکس میشود بنابراین مدیریت دانش یک رویکرد تلفیقی و همکارانه برای خلق، کسب، سازماندهی، دسترسی و استفاده از سرمایههای فکری سازمان است.
علم شناختی یا علم دانش: دانش ـ بینش ها، ادراکات، و دانش فنی کاربردی ـ منبعی اساسی است که به ما امکان میدهد به طور هوشمندانه عمل نمائیم، دانش یکی از عوامل اصلی است که رفتار هوشمندانه شخصی، سازمانی و اجتماعی را ممکن میسازد.
فرایند/فناوری: مدیریت دانش مفهومی است که بر اساس آن اطلاعات به دانش قابل کاربرد تبدیل و با تلاش اندک قابل استفاده برای افرادی میشود که میتوانند آن را به کار برند.
اهميت مديريت دانش
دانش در تمامي اعصار مهم بوده و هست اما در حال حاضر بسيار حائز اهميتتر شده است و آن ناشي از اعمال قدرت دانش براي كسب مزيت رقابتي پايدار است. تئوريپردازان بزرگ اقتصادي و تجاري دانش را به عنوان مزيت رقابت نهايي براي سازمان هاي جديد و كليد پيروزي آنها بيان كردهاند و استدلال ميكنند كه دانش تنها منبعي است كه مشكل يا حتي غيرممكن است كه تقليد و كپي شود. مالك آن داراي يك كالاي منحصر به فرد است. بديهي است چنين منبعي بايد محافظت، به سازي و اداره شود و از هر تكنيك و روشي كه رشد و اشاعه بهتر آن را فراهم كند استفاده شود و از اداره آن به وسيله شانس جلوگيري شود.
بنابراين عوامل زير را ميتوان اهميت و گرايش به مديريت دانش در عصر كنونی سازمان هاي تجاري شناسايي نمود. در عین حال برخی کارشناسان مانند مكينتاش(Macintash ,1999) و اکول(Ecole,2003) عوامل زير را در اهميت و گرايش به مديريت دانش شناسايي كردهاند؛
• جهانگرايي و رقابت؛ منجر شد تا دانش به عنوان ارزشمندترين منبع استراتژيكي شناخته شود و توانايي سازمان به منظور كاربرد دانش براي استفاده از فرصتهاي بازار و حل مسئله مهمترين توانايي آن گردد.
• زمان لازم براي تجربه و كسب دانش كم شده است. دانش نياز به زمان براي تجربه و پژوهش دارد اما كاركنان فرصت كمتري براي اين فعاليت دارند.
• ضرورت مديريت، پيچيدگي فزاينده و افزايش سرعت تغيير، نياز به دانش را براي انطباق الزامي كرده است
• تمايل كاركنان به بازنشستگي زود هنگام و تغيير فزاينده نيروي كار به از دست دادن دانش منجر شده است
• سازمان هاي جديد به ارائه خدمات و توليدات بر مبناي ارزش مشتري متمركز شدهاند در نتيجه آنها تمايل دارند در اين زمينه با هم رقابت كنند.
• امروزه سازمان ها بر مبناي دانش رقابت ميكنند و با كاربرد دانش منافع بيشتري كسب ميكنند.
• اكثر كالاها و خدمات اطلاعات محور شدهاند و آنها به طور فزايندهاي پيچيده هستند.
• يادگيري مادامالعمر واقعيت اجتناب ناپذير زندگي سازمان شده است.
• كاربرد مديريت دانش منجر به افزايش سريع حل مسئله، پاسخ به تغيير و انطباق با آن، انعطافپذيري بيشتر ميشود.
• ظهور منابع انساني جديد، كاربران، مشتريان جديد، مشتريان هوشمند از دلايل ظهور سازمان هاي دانش محور و جوامع آنها هستند. با توجه به موارد اشاره شده ضرورت مديريت دانش را ميتوان در سه بعد زير خلاصه نمود؛
• اگاهي و علاقه فزاينده به دانش
• نياز به تجارت دانش محور
• دسترسي گسترده به تكنولوژي
موانع مدیریت دانش
موفقیت مدیریت دانش نیازمند عزم جدی سازمان ها برای بر طرف کردن موانع موجود بر سر راه مدیریت دانش است. بسیاری از سازمان ها دانش را مهم میدانند و در ظاهر برای آن ارزش و اعتبار زیادی قائل هستند اما عملا برای بر طرف کردن موانع موجود بر سر راه مدیریت دانش اقدامی نمیکنند باید مدیریت دانش در سازمان باور شود و کارکنان و مدیران به اثر بخشی آن اعتقاد پیداکنند و تنها در این صورت است که برای رفع موانع اقدام خواهند کرد. موانع عمده بر سر راه مدیریت دانش را میتوان به پنج دسته اصلی تحت عنوان عوامل انسانی، عوامل سازمانی، عوامل فرهنگی، عوامل سیاسی، و عوامل فنی و تکنولوژیکی تقسیم نمود.
1- عوامل انسانی: یکی از موانع عمده مدیریت دانش این است که انسانها به هردلیلی نخواهند دانش خود را تسهیم کنند و از آن منحصرا برای پیشرفت شخصی خود استفاده کنند. شاید بتوان گفت که موانع انسانی مدیریت دانش بیش از سایر موانع حائز اهمیت است. زیرا دانش، ماهیتی انسانی و اجتماعی دارد و فقط و فقط در گرو تعامل و ارتباطات است که میتواند رشد کند.
2-عوامل سازمانی: عوامل سازمانی نیز از جمله موانع مهم بر سرراه مدیریت دانش در سازمان میباشند. عمده این عوامل عبارتند از:
1-2- عوامل ساختاری: مدیریت دانش، خواستههای جدیدی بر بخشهای مختلف از جمله ساختار سازمان تحمیل میکند.
ساختارهای غیرمنعطف نمیتواند محمل خوبی برای مدیریت دانش باشد. ساختار سازمانی باید از انعطاف و پویايی لازم برخوردار باشد.
2-2- عوامل مدیریتی: عدم اعتقاد و حمایت مدیریت عالی از فعالیتها و برنامههای مدیریت دانش، نگرشهای کوتاه مدت وجزيینگری وسبکهای نامناسب رهبری نیز مانع اجرای موفقیتآمیز برنامههای مدیریت دانش میشوند.
2-3- عوامل شغلی: شرح شغلهای نامناسب، مشاغل تکراری و روتین، ابهام و تعارض در نقش نیز برای مدیریت دانش، نامطلوب خواهند بود.
2-4- سیستمهای حقوق و دستمزد و جبران خدمت: این سیستمها نقش بسیار مهمی را در پشتیبانی برنامههای مدیریت دانش ایفا میکنند. افراد، زمانی اقدام به توزیع دانش میکنند که انگیزه لازم را برای این کار داشته باشند.
2-5- سیستمهای آموزشی: در تبدیل سیستمهای سنتی به یک سازمان یاد گیرنده، برنامههای آموزشی یک سازمان، نقش حساسی ایفا می کنند، برنامههای آموزشی نامناسب میتوانند موانع عمدهای برای مدیریت دانش ایجاد کنند.
3- عوامل فرهنگی: تاثیر عوامل فرهنگی بر اثربخشی برنامه های مدیریت دانش انکارناپذیر است .اگر در فرهنگی ،کسب وتوزیع دانش به عنوان یک ارزش تلقی می شود ومردم به اثربخشی دانش در کنار تجربه باور داشته باشند، برای کسب دانش تلاش خواهند نمود.
4- عوامل سیاسی: موانع سیاسی در سازمان های دولتی چشم گیرتر هستند. ثبات یا عدم ثبات فضای سیاسی کشور نیز به دلیل اثرگذاری بر فرایند خط مشیگذاری و ثبات مدیریت در سازمان های دولتی، مدیریت دانش را تحت تاثیر قرارخواهد داد.
5- عوامل فنی و تکنولوژیکی دانش سازمانی حاصل تعامل دو نوع دانش است و این تعامل مستمر و مداوم است و زمان پایانی برای آن در نظر گرفته نشده است. دانش ایجاد شده بایستی به طریقی مناسب حفظ و نگهداری شود و این در حالی است که بسیاری از سازمان ها فاقد مراکز و ماخذ مناسب برای نگهداری دانش هستند.
برای رسیدن به مرحله دانش محوری به پذیرش روش اجرايی متوازن نیاز است. ترکیبی از روش مدیریت دانش مکانیکی با تاکید زیاد بر راه حلهای فناوری اطلاعات و عملیات سازمانی از بالا به پایین و دیدگاه کلان با روش مدیریت دانش طبیعی با تاکید بر ساختار و فرایندهای انسانی مناسبتر است.
روش طبیعی برای توسعه دانش ضمنی، روش برتر تشخیص داده شده است. اگر سازمان در مرحله بینظمی دانشی باشد شاید اولین قدم ممیزی داخلی است.
مدیریت دانش، چالش اصلی سازمان هايی است که به دنبال ایجاد یک مزیت رقابتی در جهان امروز هستند. مدیران سازمان های امروزی مجبور به چرخش به سمت مدیریت دانش هستند، زیرا استفاده از دانش تصریحی و دانش ضمنی به یکی از مهارتهای اصلی مدیران عصر حاضر تبدیل شده است.
با تغییر سازمان ها و تغییر نگرش به تولید در اقتصاد دانش محور نگاه صرف مدیریتی به مدیریت دانش نیز تغییر پیدا کرد و در واقع امروزه مدیریت دانش پلی است برای خیز به سوی اقتصاد مبتنی بردانش.
سازمان های امروزی بر مبنای دانش رقابت میکنند و با کاربرد دانش منافع بیشتری کسب میکنند. و در نهایت مدیریت دانش به مدیران دانش نیازمند است.